بر خلاف رمان، در زمینه داستان کوتاه در ایرانی نویسندگان بزرگی داریم. از میان آنها میتوان به غلامحسین ساعدی، صمد بهرنگی، مهدی ربی، کورش اسدی و احمد غلامی اشاره کرد. چند مجموعه داستان کوتاه فارسی از این نویسندگان معرفی خواهیم کرد.
غلامحسین ساعدی
غلامحسین ساعدی ۲۴ دیماه ۱۳۱۴ در شهر تبریز متولد شد. در هفدهسالگی و هنگامیکه در دبیرستان مشغول به تحصیل بود، مسئولیت انتشار روزنامههای فریاد، صعود و جوانانِ آذربایجان را به عهده گرفت. در هجدهسالگی به اتهام همکاری با فرقهی دموکرات آذربایجان، مدتی در زندان شهربانی تبریز حبس شد. خردادماه ۱۳۲۳ توانست دیپلم خود را بگیرد. ساعدی که تحصیلات خود را در رشتهی پزشکیِ دانشگاه تبریز آغاز کرده بود، اولین داستانها و نمایشنامههایش را با نام مستعار گوهـر مـراد نوشت. در همین زمان مجموعه داستان «شبنشینی باشکوه» را در تبریز منتشر کرد و نمایشنامهی «کلاته گل» را نیز بهصورت مخفی در تهران به چاپ رساند.
احتمالا فیلم گاو را دیدهاید. این فیلم از روی یکی از داستانهای این مجموعهی غلامحسین ساعدی ساخته شده است. در این کتاب هشت روایت از اهالی روستایی به نام بیل میخوانیم که در هر داستان گرفتاری و مشکلی برای آنها پیش آمده و راه حل همیشگی آنها برای حل مشکلات، عزاداری است.
فضای سیاه مرگ و جهل و خرافه و فلاکت حاکم بر داستانها، ما را با شکل جدیدی از داستان گویی مواجه میکند که بسیار ساده روایت میشود. میتوانیم منشأ کنشهای شخصیتها را در وضعیت روانی و بستر فرهنگیشان پیدا کنیم. میتوانیم وضعیت حاکم بر روستای بیل و مردمانش را به یک جامعه بسط دهیم و آن را اثری بدون تاریخ انقضا بدانیم. عزاداران بیل تصویری از جامعهای است که ناآشنا به نظر نمیرسد.
کورش اسدی
کورش اسدی سال ۱۳۴۳در آبادان متولد شد. دوران کودکی و نوجوانی را همان جا گذراند و در سال ۵۹ به تهران آمد. اسدی از اواخر دورهی دبیرستان داستاننویسی را شروع کرد و تا آن زمان اکثر آثار داستاننویسان مطرح ایران و دنیا را خوانده بود. او یکی از همراهان جلسات هفتگی داستانخوانی و نقد داستان گلشیری بود و آشناییاش با گلشیری سبب پیدایش سبک اسدی درداستاننویسی شد.
«کوروش اسدی» برنده جایزه ادبی گلشیری برای کتاب «باغ ملی» در سال ۱۳۴۳ متولد شد و درسال ۱۳۹۶ به مرگ خود خواسته رسید. «پوکهباز» نام دهمین داستان کوتاه از مجموعه داستانی به همین نام است. داستانهای این مجموعه اغلب درباره سالهای جنگ تحمیلی یا شخصیتهایی است که زندگیشان به گونهای با جنگ گره خورده و در طول جنگ هر روز درگیر مرگ بودهاند. مرگ اندیشی به نوعی درونمایهی تمام داستانها است. «پوکهباز» روایتی نو از جنگ است، درباره افرادی که بارها مرگ را از نزدیک لمس کردهاند و نمیتوانند زندگی عادی داشته باشند.
صمد بهرنگی
صمد بهرنگی معلم بود و دغدغهی کودکان و زندگی آنان را داشت. بازتاب این دغدغهمندی او را میتوانیم در داستانهایش ببینیم. مثل تقدیمنامهای که اول داستان «بیستوچهارساعت در خواب و بیداری» نوشته است: «قصهی خواب و بیداری را به خاطر این ننوشتهام که برای تو سرمشقی باشد. قصدم این است که بچههای هموطن خود را بهتر بشناسی و فکر کنی که چارهی درد آنها چیست؟» داستانش را اگر خوانده باشید خوب میدانید منظورش چیست و اگر هم نخواندهاید، خودتان را به لذت خواندن داستانی بینظیر مهمان کنید و سفری جادویی به شبی فراموش نشدنی داشته باشید.
صمد بهرنگی دوم تیرماه ۱۳۱۸ در تبریز به دنیا آمد. در خانوادهای فقیر. اما شوق او به درس خواندن و ادبیات، او را به تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی واداشت. او معلم بود. دلش برای بچهها میتپید. با خانوادهها گفتگو میکرد و راضیشان میکرد که بچهها را بهجای فرستادن به سرکار، به مدرسه بفرستند. به کتابهای درسی نقد داشت چون به نظرش نمیآمد که به بچهها راه و روش زندگی کردن را یاد بدهد. به همین دلیل هم خودش تا آنجا که در توانش بود، میکوشید به بچهها بیاموزد که چگونه زندگی کنند. او داستانها و نوشتههایش را با اسمهای مستعار در نشریهها منتشر میکرد و از او یادداشتهای تربیتی برای کودکان نیز به جا مانده است. در نهایت صمد بهرنگی در نهم شهریورماه سال ۱۳۴۷ در رود ارس غرق شد و از دنیا رفت.